پانزده ماهگیت مبارک عزیز دلم
شیرین تر از جانم آیدای من
فردا 15 ماهه میشی و دختر فوق العاده ای شدی . خیلی شیرین و جذابی و البته خیلی شاد . دوس ندارم بنویسم حال این روزها رو که خیلی مریض میشی و لاغر شدی ...
پس مینویسم .. :
کلمات زیادی رو میگی مث نمیخام .ابرو ..
شیر خشک و پاستوریزه دوس نداری بر خلاف آبجیت و من نگرانم نکنه به اندازه کافی بهت مواد غذائی نرسه ...
قهر های بامزه میکنی و مث آبجی سجده میری .. رقابت شدیدی با آبجی داری و میخای خیلی از کاراشو تقلید کنی و سعی میکنی وسایلو از دستش بکشی ولی گل معصوم من زورت نمیرسه و من غمگین تر از تو حست رو درک میکنم و سعی میکنم جای دیگه کمکت کنم که موفق بشی ...
امیدوارم خدای مهربون کمکم کنه تا بتونم مث یه قاضی خوب بینتون قضاوت کنم و بتونم بهترین و منصفانه ترین حکم رو براتون اجرا کنم ......
امیدوارم از کودکیتون خاطرات شاد و شیرینی بیاد داشته باشید .. همون طوری که من و بابائی تلاش میکنیم ...
به امید موفقیت همه ی پدر و مادر های کوشا !!!