آیدا خانمآیدا خانم، تا این لحظه: 9 سال و 5 ماه و 8 روز سن داره

نی نی جدیدمون

تولد دوسالگیت مبارک عزیز دلم

1395/9/20 9:11
نویسنده : مامانی
211 بازدید
اشتراک گذاری

 18/09/95 یعنی تولد دو سالگی  آیدا .

یعنی 18/09/93 و دغدغه های ساعت 8 صبح من . استرس عجله کردن توی زایشگاه برای آماده شدن من در حضور دکتر رضائی برای سزارین . اونهم بعد از یک هفته بستری در بیمارستان بخاطر فشار خون بالا . البته تا نهایت 16 بود ولی از من خواستند که توی بیمارستان بمونم بدون هیچ داروئی فقط برای چک فشار خون و دور بودن از استرس . و من موندم بخاطر ترس از دست دادن تو و ترسیدم بخاطر تنبلی خودم و خودخواهیم آیدایم رو که حالا میتونه بیرون از بدن من زندگی کنه به جرم محبوس بودن توی شکمم از دست بدم . و موندم و برای من و آیلار و بابا خیلی سخت بود . سختی های با ارزش من  گذشت . و ساعت 8:20 روز 18 آذر 95 من توی اتاق عمل بودم .پر از استرس ..... نمیدونی دختر نازم  که تن دادن به عمل به این سختی چقدر سخته و دردناک .دردی که نمیکشی و فقط حسش میکنی . مثل تسلیم شدن برای مرگ . به همین سختی ... باور کن .

و من در اتاق عمل بودم و بی حسی نخاعی گرفتم و  کاملا هوشیار بودم  و بر عکس سزارین قبلیم حالم خیلی خوب بود و اصلا حس بدی نداشتم . و به دکتر گفتم که به پلازیل حساسیت دارم و استفاده نکرد و لحظاتم آسون شد . و گذشت و صدای تو رو شنیدم که یواش گریه کردی و پزشک بیهوشی رو دیدم که تو رو از دور نشون داد و گفت : خانم ساریخانی بچه ات کچله ... ولی توی کوچکم ناز بودی دردانه ی مادر بودی و خواستنی از همان لحظات اول و چقدر دلم تو را خواست و چقدر خدا را شکر کردم که سالم در آخرین روز 37 هفتگیت  بدنیا اومدی و خدا رو شکر میکنم که الان در دوسالگیت دختر زیبا و سالم و خواستنی من هستی . به امید شادی و سلامتی و تولد 120 سالگیت . عزیز دلم .

18 آذر امسال پنج شنبه بود و به خرید رفتیم و بابا برات یه دوچرخه خرید تقریبا  شبیه دوچرخه آبجی . که بدونی برامون تو و آیلار هیچ فرقی ندارید . و کیک گرفتیم و فشفشه های مختلف و زیاد و توی خونه یه جشن خانوادگی گرفتیم و کلی عکس و به تو و آیلار و البته همه امون خیلی خوش گذشت و لذت بردیم و شب خیلی خوبی رو گذروندیم .

و اینهم عکسهای تولد آیدا جونم .

 

پسندها (1)

نظرات (0)