بیست و هشت ماهگیت مبارک عزیز دلم
این ماه عید نوروز رو داشتیم با کلی خوش گذرونی و شادی و احساس خوشبختی . والبته یکبار عود حساسیت تو .آیدا خانم .
آیدای شیرینم تو الان 2 سال و چهار ماه رو تموم کردی . حرف زدنت کامل و بی نقص هست و احساسات رو کاملا درک میکنی و به خوبی بیان میکنی و با جملات بلند و رسائی که میگی همه رو شگفت زده میکنی . فقط هنوز بعضی وقتها (( ر )) رو (( ل )) تلفظ میکنی . مث : آله بجای آره .
بسیار علاقه مند به شعر و داستان و موسیقی هستی و کلی شعر بچه گونه و حتی ترانه های شاد رو بلدی و خودت از مون میخای ضبط ماشین رو روشن کنیم حتی وقتی اصلا به ذهن ما خطور نمیکنه . دختر دل رس من . من و بابا خیییلی به وجودت افتخار میکنیم . اینو همیشه بدون .
به قول بابا وقتی بچه هام پیشم هستن به من افزوده میکنند و مایه افتخار من هستند . بابا میگه بچه برای آدم سرمایه است . با ارزشه . البته اگه توانائی و ضرفیت درست تربیت کردنشون رو داشته باشیم و میدونی که ما دیگه بیشتر از دو تا رو شاید واقعا نتونیم .
به راحتی احساساتت رو بروز میدی و شبها سر من رو توی آغوشت حلقه میکنی و میگی : مامن خیییلی دوست دارم .و بعد آروم دستات رو باز میکنی و میخوابی . مثل یک فرشته . پاک و بی آلایش .زیبا و شیرین .
من نمیدونم یعنی همه ی مامان های دنیا اینقدر بچه هاشون رو شیرین و خواستنی می بینند ؟
خدای مهربان آیدا لطفا به همه ی انسانها لذت داشتن فرزند رو بده . همون لذتی که من با دیدن بازیهای بچه گانه آیلار و آیدا و دیدن شادیشون و شنیدن خنده های دو تائیشون بهم دست میده و منو ذوق زده میکنه .