آیدا خانمآیدا خانم، تا این لحظه: 9 سال و 5 ماه و 10 روز سن داره

نی نی جدیدمون

بالاخره میتونم صدات کنم : .........!!!!!!

 سلام ، سلام ، صدها و هزاران سلام به نی نی جدیدمون که دیگه از امروز دختر گلم صداش میکنم .........هوراااااااا . بعله به لطف خدا این نی نی مون هم  ناز پری شد . همیشه از اینکه دو تا دختر داشته باشم هیجان زده میشدم و حالا فرصتش رو پیدا کردم که از این شرایط  لذت کافی رو ببرم .... بیچاره بابایی که در عین خوشحالی هی نق میزنه که شما سه تا من یکی !!!!! و ما هم بهش میخندیم ..... شیرین مامانی ازت خواستم که سالم و شاد باشی که وقتی برمیگردیم خوشحال بیایم خونه ... در طول سونو همه چی خوب بود .... ولی آخرش دکتر گفت که یه مشکل کوچولو دیده که باید چهار تا شش هفته بعد دوباره سونو بشم . و من و بابایی از استرس تا خونه با هم ا...
16 مرداد 1393

امروز خیلی هیجان زده ام

سلام کوچولوی مامان امروز خیلی هیجان زده ام چون 11 مرداد هست و بعد از ظهر اگه خدا بخواد میتونیم بفهمیم که دختر یا پسر هستی اونطوری میتونم بهتر درکت کنم .... و از فردا تو رو دختر یا پسر گلم صدا کنم .... شیرین مامان خوب وسالم باش تا مامان و بابا  به امید خدا ، عصر با خوشحالی برگردن خونه ...
11 مرداد 1393

کاکل زری یا ناز پری ؟

 نی نی یه کوچولوی ما الان تو هفده هفته و سه روزته و ده روز دیگه یه اتفاق مهم رو ما متوجه خواهیم شد .. اینکه تو یه دختر خانم ناز هستی یا یه آقا پسر گل !!!! آره یازده مرداد نوبت سونوی آنورمالی اسکنت هست مطمئنم که بچه گلم خیلی خوب و سالمه و حتما با تولدش شادی زیادی رو به جمع خانواده کوچولومون میاره .. آره عزیزکم تو هدیه خدا هستی و من ایمان دارم که همه ی هدیه های خدا خوبه و بی عیب و نقص ....... البته بدون شیرینکم  هر چی که باشی مامان و بابا به خاطر داشتنت خیییییلی خوشحالن و از خدا تشکر میکنن. امروز حال مامان جون خوب نبود و من مجبور شدم آبجی آیلار رو  بیارم اداره و الان مث یه فرشته ناز و آروم کنار من خوابیده و من از این...
2 مرداد 1393

نی نی کوچولوی شیطون

  خوشکل کوچولوی من . من و بابایی روز سه شنبه 20 خرداد که تو یازده هفته و یک روزت بود رفتیم سونوی ان تی و مامان تو رو که در حال دست و پا زدن بودی دید و خیلی خیلی خوشحال شدیم از اینکه تو کاملا سرحال و خوشحال و سالم داری اون تو ورجه وورجه میکنی و البته دو تا عکس خوشکل هم ازت بهمون داد که حتما برات نگش میدارم . نمیدونم تو هم به اندازه ی ما خوشحال بودی یا نه ؟ ؟ جوجوی مامانی چند روزی میشه که یه حرکتای توی دلم حس میکنم هر چند که تو الان خیلی کوچولویی ولی مطمئنم که این همون دست و پا زدنای تو هست بالاخره تو دومین تجربه ی بارداری من هستی  و یه چیزایی رو میدونم ....... عزیز دلم فردا آبجی ایلار چهارده ماهه میشه و نمیدونی چه دختر ...
26 خرداد 1393

هیجان دیدار دوبارت

سلام جوجوی مامان امروز که 19/03/93 هست تو یه نی نی 11 هفته هستی و من و بابا قراره فردا بریم  سونوی NT  تا ببینیم فرشته ی  کوچولومون حالش چطوره .. امیدوارم و مطمئنم که خیلی خوب و شنگولی به امید خدا .... فقط نمیدونم  کاکل زری یا ناز پری بودنت هم مشخص میشه یا نه ؟؟؟؟ خیلی هیجان دارم که بدونم .. نه که برام فرقی داشته باشه نه .. فقط میدونم خیلی تاثیر مهمی خواهد داشت توی زندگیمون اینکه یه پسر داشته باشیم یا یه عسل دیگه مث آیلار خوشکله ...!!!! به هر حال عسلکم به جمع خونوادت خوش اومدی / از طرف : مامانی ، بابایی و آبجی آیلارت ....       ...
19 خرداد 1393

اولین دیدار مامان و جوجو

سلام به جوجوی مامان ، عزیز دلم  ، روز یکشنبه 04/03/93 اولین باری بود که با سونوی معمولی خوشکلم رو ملاقات کردم و از دیدنش خیییلی خیلی خوشحال شدم . نمیدونی دکتر با چه شوقی  قلب کوچولوت رو که داشت مث چن تا دونه برفک وسط  سینت روشن خاموش میشد  بهم نشون میداد و میگفت ببین چقدر جالب قشنگ طپیدن قلبش معلوم میشه !!! این سرشه و اینم جوونه ی دست و پاش !!! قربون اون جوونه های دست و پاهات بشم مامان ... پس کی بزرگ میشی ؟؟؟؟ هر وقت تونستم عکستو اینجا میذارم  .. دومین شیرینی خوشمزه مامان ...... درسته که از اینکه یه دفعه اومدی و به جمع خانوادمون اضافه  شدی یکم شوکه ام ولی خیلی خوشحالم که قبل از اینکه بخام به مشکلات بچ...
8 خرداد 1393

سلام به هدیه الهی جدیدمون

این اولین مطلبیه که دارم توی این وبلاگ مینویسم حسم خیلی متفاوت و خاصه .......... یه حس مبهم و انگار غیر قابل لمس ... شاید اولین بار باشه که انقدر غیر منتظره شوکه شدم و یه اتفاق خیلی مهم برام افتاده ...یعنی برای همه اعضای خانوادمون......... روز یکشنبه ۰۷/۰۲/۹۳ یه چیزیو فهمیدم که تا همیشه توی زندگیم تاثیر مهمی خواهد گذاشت ......... امیدوارم خدا کمکم کنه که بتونم از پسش بربیام .......... آره ...ما برای بار دوم و به صورت کاملا غیر منتظره منتظر یه نی نی دیگه هستیم ........... شاید برای آیلارم خوب باشه شایدم بد .... بد چون به قول باباش دیگه نمیتونه اونطور که باید مورد توجه باشه و مث بقیه بچه های اول خانواده باشه ... شاید هم خیلی خوب باشه...
1 خرداد 1393